بهترین و متنوّع ترین تصاویر و موضوعات در این وبلاگ سعی کردیم تنوّع و زیبایی رو سرلوحه ی کارمون قرار داده و فضای وبلاگ رو از یکنواختی و سادگی دور نگه داریم ، امید که مورد پسند شما عزیزان واقع بشه ...
| ||
چند ماجرا از معروفترین دزدهای ناشی ایران را می توانید در ادامه مطلب بخوانید:
هر کاری شانس میخواهد، حتی دزدی و کلاهبرداری. معلوم نیست بعضی از مجرمها با این هوش سرشار و شانس شکفته با چه رویی میروند سراغ کار خلاف. یکی وسایلش را جا میگذارد، آن یکی یادش میرود قبلا هم از همین جا دزدی کرده و یکی دیگر از بخت خوشش یقه یک بوکسور را میگیرد. این هشدار کاملا جدی است: اگر نمیتوانید روی اقبالتان حساب باز کنید یا موقع تقسیم هوش در صف دیگری ایستاده بودید، لااقل دور تبهکاری را خط بکشید. این طوری هم خودتان راحتترید، هم آن بنده خداهایی که قرار است گیر شما بیفتند. پلیس هم دردسر نمیکشد و آمار پروندههای قضایی بالا و بالاتر نمیرود. احتیاط کن (!) احتیاط شرط عقل است. مخصوصا اگر برای دزدی به یک آپارتمان 5 طبقه رفته باشید. یک دزد سحرخیز چند وقت پیش ساعت 7 صبح به یک ساختمان مسکونی رفت و دست به کار شد اما یک دفعه یکی از اهالی ساختمان را دید. برای اینکه خودش را پنهان کند، به طرف پشت بام دوید و بعد سعی کرد از سیم آنتن آویزان شود و خودش را به کوچه برساند اما سیم پاره شد و او از طبقه پنجم سقوط کرد. دزد بینوا که شانس آورده در این حادثه زنده مانده بود، با دست و پایی گچ گرفته دستگیر و راهی بازداشتگاه شد. یکی دیگر از همین دزدهای بیاحتیاط برای سرقت به خانهای در کامرانیه رفت اما وقتی میخواست از لای میلههای حفاظ وارد آنجا شود، گیر کرد و هر چه دست و پا زد نتوانست خودش را خلاص کند به همین خاطر با داد و فریاد از همسایهها کمک خواست و کار به آتشنشانی کشیده شد و بالاخره بعد از بریدن نردهها او را نجات دادند البته بعد از این کار پسر سارق به کلانتری 123 نیاوران تحویل داده شد.
نقشت را بشناس !!!! ساعت 12 شب 12 آذر بود که ماموران گشت پلیس دو مرد را در حال از جا درآوردن یک دریچه فلزی از زمین دیدند و سراغشان رفتند و شروع کردند به پرسوجو. آن دو نفر هم بدون این که کم بیاورند، سرشان را بالا گرفتند و با اعتماد به نفس مثالزدنی گفتند کارمند سازمان آب و فاضلاب هستند و الان هم دارند ماموریتشان را انجام میدهند. همین یک جمله کافی بود تا هر دو نفرشان دستگیر شوند، چون آنها دریچه کانال مخابرات را از جا کنده بودند، همان دریچههایی که در کوچه و خیابان کف زمین میبینیم و هر کدامش 90 تا 120 کیلو چدن خالص دارد و کلی میارزد. خلاصه بعد از دستگیری این دو نفر معلوم شد آنها همان سارقانی هستند که از مدتها قبل به جرم دزدیدن دریچههای کانال مخابرات در منطقه فلاح، یافتآباد، شهرک ولیعصر و بعد منیریه تحت تعقیب بودند و شرکت مخابرات بارها علیهشان شکایت کرده بود. برگشتن ممنوع حتما این جمله معروف پلیسی را شنیدهاید که مجرم به صحنه جرم بر میگردد. البته آنها این کار را میکنند تا اگر اثر و ردپایی به جا مانده بود پاک کنند و از بین ببرند اما این ضربالمثل در مورد دزدان گزارش ما دلیل دیگری دارد. چند وقت پیش مرد قویهیکلی به یک بانک رفت و همین که مسوول باجه سرش را برگرداند، هر چه چک و پول نقد نزدیک گیشه بود، برداشت و فرار کرد. با تحقیقات پلیسی معلوم شد این دزد ناشناس 373 هزار تومان پول نقد، دو فقره تراول چک 500 هزار تومانی، دو فقره چک 100 هزار تومانی و سه فقره چک 50 هزار تومانی دزدیده است. در حالی که هیچ ردپایی از سارق وجود نداشت مدتی بعد خود او به همان بانک رفت. البته این بار هدفش دزدی نبود. رفته بود آنجا تا به حسابش پول بریزد. او مثل یک مشتری متشخص فیش گرفت و داشت آن را پر میکرد که کارمند شعبه به خاطر هیکل درشت بلافاصله او را شناخت و با پلیس 110 تماس گرفت. پرونده این متهم در حال حاضر در شعبه 10 دادسرای ناحیه 5 تهران در جریان است. حواست کجاست؟ این کمحواسی هم بددردسری است مخصوصا برای شاغلان در حرفه سرقت. محسن 27 ساله یکی از همین دزدان کمحواس است که چند وقت پیش در غیاب صاحبخانه به منزلی در خیابان خاوران دستبرد زد و هر چیز باارزشی که آنجا بود، جارو کرد اما وقتی به خانهاش برگشت تازه فهمید چه اشتباهی کرده است. او گواهینامه و کارت موتورسیکلتش را در محل سرقت جا گذاشته بود. محسن چند روزی فکر کرد تا اینکه چاره کار به ذهنش رسید و دوباره به همان خانه رفت. این بار زنگ زد و وقتی زن صاحبخانه در را باز کرد به طرفش حملهور شده و پای زن را بست و شروع به تهدید کرد تا مدارکش را پس بگیرد اما همسایهها که صدای داد و فریاد را شنیده بودند، پلیس را خبر کردند و اینطور شد که محسن افتاد پشت میلههای زندان. امان از بخت بد "من بدشانسترین دزد ایران هستم." این را یک متهم به نام احسان میگوید و قانون احتمالات هم حرفش را تایید میکند. او چندی قبل در یکی از محلات خلوت غرب تهران، کیف زن جوانی را دزدید و بدون هیچ مشکلی فرار کرد. احسان یک ساعت بعد به فکر افتاد از کارت عابربانک این زن که در کیف او بود، پول برداشت کند که البته تا اینجا هم اشکالی پیش نیامد چون رمز کارت هم داخل کیف بود. احسان برای اینکه خیلی سریع به یک شعبه بانک برسد، از یک موتورسوار مسافرکش کمک خواست و آن دو با هم به مقابل یک دستگاه خودپرداز رفتند بعد احسان چون نمیدانست این دستگاهها چطور کار میکند باز هم از مرد موتورسوار درخواست کمک کرد و آن مرد هم بدون هیچ مشکلی کارت را گرفت تا داخل دستگاه کند اما یک دفعه دید اسم و مشخصات همسرش روی کارت ثبت شده است. مرد موتورسوار با احسان درگیر شد و او را دستگیر کرد. بعد هم در تماس با زنش از ماجرای سرقت باخبر شد و متهم را به پلیس تحویل داد. اینطور شد که احسان لقب بدشانسترین دزد ایران را به خودش اختصاص داد و وقتی برای بازجویی به شعبه 8 دادسرای جنایی منتقل شد، به بازپرس پرونده گفت: "واقعا این بدشانسی نیست که بین 13 میلیون آدمی که در تهران زندگی میکنند، شوهر همان زن سر راه من سبز شود؟" [ پنج شنبه 88/7/9 ] [ 3:54 عصر ] [ JAVAD.R ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |