سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترین و متنوّع ترین تصاویر و موضوعات
در این وبلاگ سعی کردیم تنوّع و زیبایی رو سرلوحه ی کارمون قرار داده و فضای وبلاگ رو از یکنواختی و سادگی دور نگه داریم ، امید که مورد پسند شما عزیزان واقع بشه ... 

(شوخی که نیست نودهزارتومن!!!!!)

این داستان در ادامه مطلب:

 

ای خدا قسمت می دم,قسمت می دم به حق صدیقه طاهره هرجاهس برسه,خودت ظاهرش کن,کاری کن طلسمش بشکنه,هرچی مادینه دوروبرش هس دودهواکن,پولو ورداره بیاره,شوخی که نیس,نود هزار تومن…پول زحمتکشی…خودت شاهدی خدا, بابت شیشه شوری بوده,ننشستم لنگ مو دراز کنم یازبونم لالحرومی کرده باشم، همه ش تقصیر این مرتیکه الدنگ اوس ممد بارفروشه,دیدم رو میوه گندیده ها چندتا درشت درشت می ذاره,یه سیب سرخ پاک کرد بادستمالش داد دستم گفت غروب بیا باهات کار دارم,بعدشم چشای کورمکوری شو گردوند بالا,فهمیدم خبریه‌!به ولای علی قسم کورشم اگه به میل خودم باشه,تازه گیرم باشه چه عیب داره؟…ولش کن بابا برم همی انباری روتمیز کنم…خدا ذلیلت کنه پسره الدنگ,همه جارو ریخته به هم شده آشغالدونی,آخه بگو این مفنگی هارو میاری,آشغال سیگاراشونو,یه کاسه حلبی بذاروسط بریزن توش,درد گرفته ها مگه چقدرمی دن پونصد تومن, عذراخانوم دراومد که:
چه کاریه خواهر,دردسر داره واست گفتم خوبه ! خوبه! معلومه نفست از جا گرم درمیاد, اگه منم نازکش داشتم چش وابرو می اومدم واسش حالا تو روم درنمی اومدی قصه کلثوم ننه بگی,بعدشم خودت شاهدی خدا, خودمو سفت گرفتم گفتم:اصلا چه عیبی داره؟….عذراهه دمشو گذاشت رو کولش,کون چرخوندورفت.خب راس راستی ام چه عیب داره,بدبختا علافن تو کوچه ها,میان یه گوشه کوفتی شونو میکشن میرن.گفتم به عباس اینطرف حیاط موقوف ! همون گوشه انباری,بعدشم هرنفر پونصد ,پولم پیش می گیری.عباس بچه ام گفت:روچشم ننه,خب خرجش در میاد بچه ام,عیب نداره,عیب سر این مرتیکه اس,این آخریه ,چه بازوهایی…پیچ پیچ…گفتم:لامصب ! تو خیلی جوونی گفت:توهم هزار ماشاالله خوب موندی معصوم خانوم.گفتم:پس فقط آخر شب بیا,بچه ها بفهمن قضیه خرو باقالیه.خودت که شاهدی خدا! ناظر اعمال!حرومی که نبوده,یک قرون اگه این مابین دست به دست شده باشه خداتیکه تیکه ام کنه,علاوه ای که نود هزارتومنو از زیپ بالش کشیدم گذاشتم جلوش. گفت می خواد بندازه تو کار,یه ماه اولم اومد بنده خداپشت هم تازریه برام سوسه اومد,خدایا خودت دل پسرحاجی رو نرم کن براش,گذاشتمش نوارفروشی حاجی گفت:معصوم خانوم اگه خودت شهنازی دخترت ملکه ثریاست.باور که نمیکنن ,گفتم عکسمو بیارم گفت:چش دارم می بینم ماشاالله بعد چهار تاشیکم عین دسته گلی,خب آره,پاچشام تازگیا گود افتاده,رفته بودم واسه کار,جلوی آینه خانم زیر چشامو پودر مالیدم,یه کمم از ماتیکاش زدم,خانما خیلی خندیدن گفتن:به به ! بعد گفتم نوار ویدیون بذارن,گذاشتن گفتم:حالا من بهترم یا این لیلا هلاهله,همه شون خندیدن گفتن خب معلومه خودت بعد خانم گفت:پاشو پاشو معصوم خانوم که ظهر شده یه عالمه کارمونده تاشب.خب عیب همین لامصب شیکممه,چهارتا بچه پشت هم پیه میاره دیگه…خانم گفت:این شلوار استلچ بهت نمیاد معصوم جان.گفتم:چطور زنای ماهواره از این بدترشم می پوشن؟خانم گفت:پس شیکم بند ببند یاروش گشاد بپوش,شوهرش که اومد همینطوری چرخیدم از لجم,گفتم جابرادرمه,خانم خندید.شوهرش یاالله گفت,گم شد رفت تو اتاق از ترس زنش…الهی کوفت بخورین,زیر کرسی روکردن واویلای پوس تخمه,درد بگیرین,این زریه که صب تاشب جلوی آینه س,یه زنگ بشنوه زودچشاش گشادمی شه,می گم این کوفتی روبذار راحت باشه شاید خانمازنگ بزنن واسه کار, ازکجابیارم شیکمای کوفتی تونوپرکنم.عین خیالش نیست,سرشو می کنه گوشه کمدریز ریز ور می زنه…خدایا خودت شاهدی این ورورکم اوس ممد جورکردبرامون,سر قضیه همون پهلوون,گفتم:شرطش همینه گفت:روچشم ! سرهفته ورورکه وصل شد,چه ذوقی کرد زری گفتم:واست مانتوام جور می کنم گفت:توچقده ماهی مامان !بعدحاجی بردش نوارفروشی ,گفت:راهش دوره,ظهرابمونه مغازه ,پستو جا استراحت داره,رفتم ,دیدم,گفتم چه عیب داره!حیف پسر حاجی نامزد داره لامصب!اما تابخوای آقا!سه دهنه مغازه!دست بده!بریزوبپاش!خداشانس بده…عذراهه که خوب راهشو پیدا کرده بعدشم هی جلو من قروقمیش میادکه خوبیت نداره,خدایامی دونم صب نمیاد اماتو خودت قاضی الحاجاتی,نذرمی کنم برم امامزاده یحیی ده تا شمع روشن کنم,رخت کهنه های خانم روهم می برم واسه گدا گوله های دوروبر, تابخوای بدبخت ریخته !تواین نود تومنو برگردون بریزم توکار واسه عباس!بچه م زرد شده!…می گم نکنه!…نه بابا اون زرنگه ,مگه همین ضبطه نبودخودش ازدر آورد گذاش رو طاقچه باچند تانوار,لیلا فلوهل و اندی گندی….چه میدونم گفتش نوارای جدیده,مال اونوره….بازری وبچه ها صداشو برده بودن بالا که زن اوس ممدباز اومد لب دیوار هی وهوار.گفتم:خبه !خبه!دلمون پوسید تو این هلفدونی!چش نداری ببینی بچه هام از عزا در بیان؟خوبه خودش پارچه پیرهنی آورد سر اون خدا بیامرزبرام…همه گفتن کی زن کناس می شه؟گفتم:خودم !مایه بووبرنگش چهارتا آفتابه آبه سرغروب بریزی سر تنش,سایه سر باشه حالا بگیر کناس !چه توفیری داره واسه مابدبخت بیچاره ها!اونم که رفت افتاد توچاه,خرج کفن ودفنشم با روضه میت ودردوبلای دیگه شوهمین اوس ممدبیچاره داد,خدا خیرش بده,کارراه اندازه,خدایاخودت یه راه پیش پام بذار,اینم که نیومد…راستی برم ببینم پشت علقو ننداخته باشم,کلید بندازه دروانشه,اما صب که نمیاد…اگرم صبح بیاد واسه پوله…
خدایا چه دروغایی ! گفت واسه زریت کامپیوتل جورمی کنم گفتم:راس می گی؟! جون من؟! بچه ها اتاق بغلی هفت پادشاه روخواب بودن,چراغ قرمزه رو زدم به برق,خانم بخشیده بودبه خودم گفتم:خانم لامپوبندازم دور گفت:نه وردار واسه خودت ,بنده خدادست ودل بازه !چه شوهری یه پارچه آقا!شرکت وکلی بروبیا,می گم خانوم استخونات زده بیرون, می گه رژیم دارم مدل باربیه,بعد می گه کجایی تو معصوم خانم بعدم سگرمه هاش می ره توهم,پسرشم که یه بندنشسته جلوکامپیوتلش !
کجا گذاشتم این خیسونده رو,برم قرصه روبکوبم بذارم سرکمرم شایدکوفتش بشینه لامصب !این قندشکن کدوم گوریه ,یادم باشه بگم یه آسیاب جورکنه واسه م!
ولی می آد اونطور که قربون صدقه م می رفت می گفت:تی لی فوونت که جور شد کامپیوتل م میادپشت بندش, چه سبیلایی !لوطی!…گفتم زری ورد ورداشته واسه کلاس کامپیوتل گفت:غمت نباشه,یه شاخه هم وصل می کنم تابری اون سر دنیا گفتم:ای بابا ماکه اونجا کس وکارنداریم,ازکوچه ماکه کسی نرفته خارجه گفت:کانال داره به اهل وعیال شاه,می تونی عکساشونو تموشا کنی,گفتم:شاه که بدبخت گوربه گورش کردن گفت:ملکه هاش که هستن با پسرش.گفتم:یعنی عکساشونو نشون می دن؟‍ یهو الو گرفته بودم گفت :آره بابا!اونجا واسه خودشون دم ودستگاه دارن…الهی ذلیل بشی ,کی این قرص کمرو انداخته اینجا ,خیس کرده بودم نرم بشه بکوبم واسه کمرم, داره ظهر می شه…میاد …یاصبح …یا امشب…اگه صبح بیاد پوله رو آورده اماشبم که بیاد پشتش شبای دیگه م میاد,یه جوری می کشم از حلقومش,کورخونده.میگن باهاس کاغذ می گرفتی ازش روم نشد.گفتم حالا اول کاری نزنم تو ذوقش,پوله روغلفتی دادم دستش…
ای داد خدایا…تلویزیونو کی روشن گذاشته,تیر به جگر خورده ها…از کجا بیارم,پول برقش سرمی کشه به فلک…کانالاش حالا عیب نکرده باشه…
ای…ای…چی شده…میگه زدن به ساختمون آمریکا…بهتر ,بهتر,بزنن,اونم لج میکنه یه بمب میندازه روسرهمه مون راحت بشیم, از دست این نالوطی….اوس ممد پا انداز…زری خل وچل وعباس دیوونه…ازدست همه…همه ازدست هم راحت بشیم بیایم خدایا پیش خودت اون دنیا…این نودهزار تومنم…

[ پنج شنبه 88/6/26 ] [ 5:47 عصر ] [ JAVAD.R ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

دوستدار شما هستم و خرسند از اینکه با شما و در کنار شما هستم ...
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 105
بازدید دیروز: 67
کل بازدیدها: 1504405