سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترین و متنوّع ترین تصاویر و موضوعات
در این وبلاگ سعی کردیم تنوّع و زیبایی رو سرلوحه ی کارمون قرار داده و فضای وبلاگ رو از یکنواختی و سادگی دور نگه داریم ، امید که مورد پسند شما عزیزان واقع بشه ... 

نثر ها و متن های زیبا

در ادامه مطلب:

 

 

از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم، نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم،
آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟ هنگام? حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟
 تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»، کوریم و نمی‌بینیم،
 ورنه همه بیماریم دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم،
 دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم،
 ما خویش ندانستیم بیداریمان، از خواب گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم.
********** 
مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو تک و تنها، به تو می اندیشد و کمی، دلش از دوری تو دلگیر است....
 مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ، به رهت دوخته بر در مانده و شب و روز دعایش اینست؛ زیر این سقف بلند، هر کجایی هستی، به سلامت باشی و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد...
مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که دنیایش را، همه هستی و رؤیایش را، به شکوفایی احساس تو، پیوند زده و دلش می خواهد، لحظه ها را با تو، به خدا بسپارد....
 مهربانم، ای خوب! یک نفر هست که با تو تک و تنها، با تو پر اندیشه و شعر است و شعور! پر احساس و خیال است و سرور! مهربانم، ای یار، یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که با تو، به خداوند جهان نزدیک است و به یادت، هر صبح، گونه سبز اقاقی ها را از ته قلب و دلش می بوسد و دعا می کند این بار که تو با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی و پر از عاطفه و عشق و امید به شب معجزه و آبی فردا برسی…
**********
زنـدگـی شطرنـج دنـیـا و دل است قصـه ی پر رنج صدها مـشکـل است
 شـاه دل کـیـش هـوسـهــا میشود پــای اســب آرزوهــا در گــل است
 فـیـل بـخـت مـا عـجـب کــج مـیرود در سـر مـا بـس خـیال باطـل است
 مــا نـسـنـجـیـده در پـی فـرزیـن او غـافـل از اینکه حریفی قابـل است
مهره های عمـر مـن نیمـش برفت مهره های او تمـامش کامل است
 بــا دل صــدیــق مــا او حـیـلــه ها دارد و از بـــازیــش دل غافل است .
**********
 عشق و رســوایی همیشه توام است عاشـــــــــق فارغ ز رسوایی کم است
 در حریمـــــم عشق جای عقل نیست
عاشـــقی با عاقـــلی دور از هم است هر که را با عشـــــــــــــق دیدم آشنا با خـــــرد بیگانه با دل محــــــرم است
 زندگی با عشـــــــــق معنا می شود بی حضور عشــــــق دنیا مبهم است
 برگ و بار عاشــــــقی خون دل است ریشه های عشق در خاک غم است
 در دلم آهســـــــته می گرید کسی، بارش بـــــــاران در اینجا نم نم است
 چــــــهره زردم به اشک آغشته شد روی این پژمرده گل هم شبنم است
 بی حضور چشمهای روشنت لحـــــــــظه های ماتم است
 یادت ای آرام بـــــــخش زندگی درد بی درمان ما را مرهم است .
**********
هر کسی‌ هستی‌ یه‌ دفه،‌ قَد بکش‌ از پُشت‌ِ نقاب‌ !
از رو نوشته‌ حرف‌ نزن‌ ، رهاشو از پیله‌ی‌ خواب‌ !
نقشه‌ی‌ یه‌ دریچه‌ رو، روُ میله‌ی‌ قفس‌ بکش‌ !
برای‌ یک‌بار که‌ شده‌، جای‌ خودت‌ نفس‌ بکش‌ !
کاشکی‌ می‌شد تو زنده‌گی،‌ ما خودمون‌ باشیم‌ُ بَس‌ !
تنها برای‌ یک‌ نگاه‌ ، حتّی برای‌ یک‌ نفس‌ !
تا کی‌ به‌ جای‌ خودِ ما، نقاب‌ِ ما حرف‌ بزنه‌ ؟
تا کی‌ سکوت‌ُ رَج‌ زدن‌ ، نقش‌ِ نمایش‌ِ منه‌ ؟
آی‌ نمایشنامه‌نویس‌ ! نقش‌ من‌ُ به‌ من‌ بده‌ !
نقش‌ِ جدال‌ِ آخرِ ، تن‌ به‌ تن‌ُ به‌ من‌ بده‌ !
می‌خوام‌ همین‌ ترانه‌ رو، روُ صحنه‌ فریاد بزنم‌ !
نقابم‌ُ پاره‌ کنم‌ ، جای‌ خودم‌ داد بزنم‌ !
هر کسی‌ هستی‌ یه‌ دفه‌، قَدبکش‌ از پُشت‌ِ نقاب‌
از رو نوشته‌ حرف‌ نزن‌ ، رهاشو از پیلة‌ خواب‌
نقشه‌ یه‌ دریچه‌ رو ،روُ میله ی‌ قفس‌ بکش‌
برای‌ یک‌ بار که‌ شده‌، جای‌ خودت‌ نفس‌ بکش‌ !!!!!!!!!
**********
چی می شد بچه می موندیمو بزرگ نمیشدیم
پشت این صورتک بچه ها گرگ نمی شدیم
دلامون یه گوله آتیش، لبامون پر از ترک
می پریدیم از رو گلها، عینهو یه شاپرک
به جای دوچرخه با یه طوقه سرگرم می شدیم
جلوی بزرگترا مث یه موم نرم می شدیم
کاش می شد تو کوچه های بچه گی ساز بزنیم
ساده وار و بچه گونه ، زیر آواز بزنیم
می شد از کنار کوچه ، لخ و لخ پایی کشید
حتی خورشید و تو آسمون مقوایی کشید
یا شبا رو پشتبون، خیره به تاق آسمون
دنبال قشنگ ترین ستاره های کهکشون
کاش می شد بچه می موندیم، عاشق شاپرکا
تشنه ی رسیدن یک به یک قاصدکا
چی می شد بچه می موندیمو بزرگ نمی شدیم
حیرون دروغ چوپونه و گرگ نمی شدیم...
**********
هر شب وقتی تنها میشم
حس می کنم پیش منی...
دوباره گریه ام میگیره
انگار تو آغوش منی...
روم نمیشه نگات کنم
وقتی که اشک تو چشمامه...
با اینکه نیستی پیش من
انگار دستات تو دستامه...
بارون میباره و تو رو
دوباره پیشم می بینم...
اشک تو چشام حلقه میشه
دوباره تنها میشینم...
قول بده وقتی تنها میشم
باز هم بیای کنار من...
شبای جمعه که میاد
بیای سر مزار من...
دوباره از یاد چشات
زمزمه ی نبودنم...
ببین که عاقبت چی شد
قصه ی با تو بودنم...
خاک سر مزار من
نشونی از نبودنت...
دستهای نامردم شهر
چرا ازم ربودنت...
به زیر خاکمو هنوز
نرفتی از خیال من...
غصه نخور سیاه نپوش
گریه نکن برای من...
دیگه فقط آرزومه
بارون بباره رو تنم...
دوباره لحظه ها سپرد
منو به باد رفتنم...
دیگه فقط آرزومه
بارون بباره رو تنم...
رو سنگ قبرم بنویس
تنهاترین تنها منم...
**********
 

[ دوشنبه 89/4/7 ] [ 7:14 عصر ] [ JAVAD.R ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

دوستدار شما هستم و خرسند از اینکه با شما و در کنار شما هستم ...
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 245
کل بازدیدها: 1506423